< < < < < <<



shidshidbahbah


فرستادن نظرات





آرشيو


Saturday, August 16, 2003

ماجراي اين کامنت ها و اين بي ظرفيتي و حساس بودن من هم ديگه يه داستان قديمي شده. داستان تکراري هم که گفتن نداره. نمي دونم اين چه خواهش غير منطقييه که از يه مشت آدم (بلانسبت آدم!) بخواي که دهنشون رو آب بکشن و ليچار بارت نکنن. شايد خيلي خواهش بي جاييه!‌

خيلي جالبه که همش هم بهم ميگن جنبه شنيدن انتقاد نداري!‌ والله هر دفعه که يکي اومده يه حرف منطقي بهم زده سعي کردم تا جايي که مي تونم در کارام و افکار اشتباهم تجديد نظر کنم، اما به خدا، به پير به پيغمبر اينکه بيآن به آدم به طعنه و کنايه يه مشت چرت بگن و برن و يا ايراد هاي بني اسراييلي بگيرن، اين اسمش انتقاد کردن نيست. اين اسمش له کردن شخصيت اشخاصه بدون اينکه دليل منطقي براي حرفا وجود داشته باشه.

اينکه مطمئنم پشت سر بيشتر اين کثافت کاري ها آدم هاي آشنا با اسم و رسم مستعار هستن واقعا آزاردهنده اما حقيقيه :( جمع عجيبي هستيم. مخلوقاتي بس عجيب و غريب که خودمون هم نمي دونيم چرا انقدر همديگرو اذيت مي کنيم :(


Comments: Post a Comment


دوستان

Link one
Link two
Link three

 


 powered by blogger